سلام بچه ها چن روز نبودم داشتم تحقیق میکردم این کچل قاتل تا وقتی که .............. چه شکری میخورده
حتما کامنت بدید خیلی جون کرندم تا تتونستم این مقاله رو بنویسم هیچ جا هم بر نداشتم خودم نوشتم برو بریم لتس گو:
کریتوس:و امروز انتقام من کامل میشود
کریتوس شمشیر را در هوا میچرخاند و در قلب خود فرو میبرد.آتنا در حالی که دارد به او فحش خار و مار میدهد به او میگوید:نا امیدم کردی اسپارتان و شمشیر اولیمپوس را از شکم کریتوس برون کشیده و دوباره شروع به فحاشی میکند.کریتوس میبیند که ای دل غافل هنوز زنده است و کفر میگوید سپس خودش را به دریا پرتاب میکند که شاید بمیرد ولی او نمی میرد.زمانی که بیدار میشود خود را در مصر میابد(کمیک جدید کریتوس).ماجرا هایی را آنجا سپری میکند سپس به راهش ادامه میدهد.زمانی که به خود می آید خود را زانو زده در مقابل شائوکان میبیند.شائوکان او را تحقیر میکند.کریتوس میگوید:مرتیکه @#:
و به خودش قول میدهد شائوکان را جر دهد.او در تورنومنت شرکت میکند همه را میکشد و به شائوکان میرسد او را میکشد سر جسدش نقاشی میکشد و تمام اهلی محل تورنمنت را نیز مجراند(مورتال کمبت 9).بعد به راهش ادامه میدهد.
در همین حین در نورس:
یورموگاندر به ثور:ثور مادرتو #@!%$#$
ثور:@# نخور مادر @#$
ثور چکشش را در هوا میچرخاند و در دهان یورموگاندر میزند.نبرد یوموگاندر و ثور باعث آسیب دیدن درخت جهان میشود.و باعث میشود یوموگاندر در زمان سفر کند و به حال بیاید.حدس بنید همراه او چه کسی میاید.بله بله فنریر میگوید خان داداش کجا وایسا منم بیام.میرن به گذشته.تیر خدای جنگ نورس در حالی که از قضیه سفر در زمان مار و گرگ از رگناروک به حال خبردار میشود و میگوید
------------------------------------------------------------------------------------------
تیر:فی یکی رو پیدا کردم شاید بتونه اودین رو آدم کنه
فی:ناموسا؟؟؟
تیر:به جون خودم کریتوسو کفن کنن پیدا کردم
فی:کریتوس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تیر:آره دیگه.مگه چشه؟
فی:خب چیکار کنیم؟
تیر:باید زنش بشی
فی:خدایی؟؟؟؟؟؟یعنی یکی پیدا شد منو بگیره؟یعنی دیگه نمیترشم
تیر:نه دیگه دوران ترشیدگی تموم شد
فی:عکسشو داری؟؟؟
تیر:آره بگیر
فی:جوووووووون چه بازویی داره
تیر:برو پیش بروک و سیندری و ی سلاح برای خودت بساز ی چیزی داشته باشی برای مخ زنی
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
سپس اسکول و هاتی(فرزندان فنریر) را به دنبال کریتوس میفرستد تا او را بیاورند.آنها کریتوس را آورده و میگویند که تا کی میخوای تنها باشی.
بیا برات زن بگیریم
کریتوس میگه حاجی من دوس ندارم زن بگیرم همینجوری کلی پروژه(علمی) دارم بسمه.
تیر میگه::حاجی این ی چیز دیگس بیا
کریتوس میره میبینه و پسند میکنه
تیر میگه خب عروس و داماد برن تو اتاق با هم حرف بزنن.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
فی(در حالی که چادرش را درست میکند):حاج آقا شغلتون چیه؟
کریتوس:حقیقت پول میگیرم مردمو جر میدیم
فی:به به چه شغل برازنده ای.خونه داری؟
کریتوس:نه ولی میخوام جاده ازگارد(همون جاده چالوس نورس) ی خونه نقلی بسازم
فی:جسارتا قبلا همسر نداشتید که؟
کریتوس:عم/زشته به خدا.تو اولین و آخرین کسی هستی که توی زندگی من بوده
(در ذهن کریتوس):البته به جز هیپولیتا و آفرودتیه و آرتمیس و رودیناس و .......)
تیر(در حالی که وارد میشود):به به چی شد پس؟
کریتوس با هم صحبت کردیم به توافق رسیدیم
تیر:مبارکه
10 سال بعد
کریتوس:فیییییییییییییییییییییی/فیییییییییییییییییییی/ناهار چیه
فی:ته چین گوزن درست کردم غذای مورد علاقت
کریتوس:به به
فی:میگم نظرت چیه
کریتوس:چی؟
فی:خونه سوت و کوره بچه هم که نداریم
------------------------------------------------------------------------------
حول و حوش 10 ماه بعد
کریتوس:اغو اغو پسر خوشگل بابا.اغو اغو.جیگولی بابا
-----------------------------------------------------------------------------
به پایان نیامد این دفتر
حکایت همچنان باقیست
نویسنده:محمد اودین سان