سلام چطورید جون دلا برقرارین عزیزان؟سر کیفین بدم سر کیفین الکی ادای حال بدا رو در نیارید.اول به اونهایی که نمیخوان سریال لوکی قسمت 5 براشون اسپویل شه بگم خداحافظ برید بقیه مقاله ها رو بخونید فردا ازتون سوال میپرسم.در کل بگذریم.
.
.
.
هشدار اسپویل فرا زمینی کل سریال لوکی
.
.
.
.
.
.
داش نیا پایین اگر ندیدی سریال رو
.
.
.
.
.
.
.
الان که دیگه اومدی برو بریم
اپیزود نیمه نهایی سریال لوکی عملکرد عالی در سر هم کردن پازل داستان این مجموعه داشت. قسمت پنجم این مجموعه حاوی محیط و صحنه های آخر الزمانی شگفت انگیزی بود که تهدید جدیدی برای هم کاراکتر های جدید و هم کاراکتر های قدیمی تر به شمار می رود. در حالی که این اپیزود نیز مشابه قسمت چهارم از پشت پرده داستان رونمایی نمیکند، اما اپیزود بسیار شگفت انگیزی را برای بیننده رقم میزند.
قسمت پنجم با فیلمبرداری خلاقانه از تالار های تی وی ای آغاز میشود(برعکس فالکون و سرباز زمستان که آماتور ترین فیلم بردار رو داشت). در این سکانس در ابتدا سازمان تی وی ای به صورت وارونه نشان داده میشود که با نتیجه گیری که از اتفاقات اپیزود هفته قبل داشتیم کاملا متناسب است. از این لحظه به بعد سریال هیچ زمانی را هدر نمیدهد و مستقیما به سراغ مسئله پرون شدن (Prune یا هرس شدن) و این که چه اتفاقی بعد از پرون شدن برای فرد می افتد میرود.
دیدیم که فرد پرون شده به یک خط زمانی آخرالزمانی میرود و این بدین معنا است که لوکی میتواند چندین واریانت خلاقانه دیگر خود را ببیند. واریانت هایی که هر کدام جذابیت ها و ویژگی های منحصر به فرد خود را داشتند و دیدن این واریانت ها مخصوصا برای کسانی که مدت های طولانی است که به خواندن کامیک بوک ها مشغول اند (و به نوعی طرفداران قدیمی مارول هستند) شگفت انگیز بود. لوکی بوستفول (اونی که پتک دستش بود) و لوکی بچه زمانی را که لازم بود را در اختیار داشتند اما لوکی کلاسیک (که من عاشقشم با بازی ریچارد ای. گرانت) با آن کاستوم جالبش (که احتمالا دست ساز هم هست ولی جالبه) به همراه لوکی تمساح تاثیری قوی روی اپیزود 45 دقیقه ای این هفته داشتند.تنها سکانس مبارزه قسمت پنجم به بهترین شکل ممکن از واریانت های لوکی و قدرت های آنها استفاده میکند. در این قسمت معرفی خلاصه واری از رئیس جمهور لوکی و خورده شدن دست او توسط لوکی تمساح را شاهد بودیم که میتوان از آن به عنوان ایستر اگ پیتر پن و کاپیتان هوک یاد کرد. همه این واریانت های لوکی متفاوت از هم به نظر میرسند اما بلافاصله می بینیم که ویژگی مشترک همه آنها یک چیز است: هیچگاه نمیتوان به یک لوکی اعتماد کرد.
اگر تاکنون چیزی از این سریال در طول چهار هفته گذشته یاد گرفته باشیم این است که دیدن لوکی کلاسیک و یا لوکی تمساح عجیب ترین چیزی نیست که انتظار دیدنش را داریم. به شخصه معتقدم عجیب ترین ایده ای که این هفته شاهد آن بودیم وضعیت جدیدی بود که لوکی خود را در آن می دید: خلأ!
هر کدام از واریانت های لوکی جذابیت ها و ویژگی های خاص خود را داشتند. بسیاری از آنها ایده های خود را از نسخه های فرعی کامیک بوک ها گرفته بودند که باعث رضایت خاطر طرفداران قدیمی مارول شد.
در حالی که اپیزود های پیشین زمان زیادی را برای پیشروی در بخش داستانی صرف میکردند، خوشبختانه در قسمت پنجم لوکی شاهد چنین وضعیتی نیستیم و بلافاصله در می یابیم که خلأ مکانی است که در واقع با رفتن به آنجا راه برگشتی وجود ندارد. در این مکان، الیوت که یک موجود ابری گودزیلا مانند است بر آسمان منطقه حکومت میکند و سراسر خلأ را در پی شکار کسانی که پرون شده اند جستجو میکند. قطعا لوکی از بخش «عدم بازگشت» این ماجرا متنفر است و بنابراین نقشه ای را مبنی بر کشتن الیوت پایه ریزی میکند. در لحظه بعدی این موجود یک کشتی بزرگ را به آسانی نابود میکند و این صحنه روش جالبی برای نشان دادن شدت ناکارآمدی نقشه لوکی بود.خدایا هیچ وقت ی لوکی رو با نقشه اش شرمنده بقیه نکن
سکانسی که لوکی و سیلوی در بیرون در حال حرف زدن با هم هستند یکی از برجسته ترین سکانس های این مجموعه تا به این لحظه بوده است. این دو طوری با هم حرف میزنند که انگار دقیقا دو نوجوان دبیرستانی هستند که تازه برای اولین بار به احساساتی که نسبت به هم دارند پی میبرند. تام هیدلستون و سوفیا دی مارتینو به زیبایی هر چه تمام تر این سکانس را بازی کرده اند و صحنه ملموسی از انسانیت را ترسیم کرده اند. در چشم اندازی مملوء از خدایان و هیولا ها، این سکانس پیوند آنها با یکدیگر و نیز با مخاطب را به مراتب قوی تر کرده است.
صحبت از پیوند بین کاراکتر ها که شد، دیدن بازگشت اوون ویلسون (مابیوس) مایه تسلی خاطر بود. همچنین ایجاد فضایی برای وی که بتواند کمدی منحصر به فرد خود را به نمایش بگذارد – که به زیبایی هر چه تمام تر تم تاریک و گرفته این قسمت را تعادل بخشیده است – ایده ای عالی بود. همچنین این فرصت را برای لوکی و مابیوس به وجود آورد که بتوانند خداحافظی درست و حسابی با هم داشته باشند – چیزی که واقعا آنرا از قسمت قبلی به ما بدهکار بودند.
قدم بعدی همکاری لوکی با سیلوی بود تا بتوانند این داستان را به آخر برسانند و برای اولین بار شاهد این هستیم که لوکی ایمان خود را آزادانه روی شخص دیگری میگذارد. با تکیه بر این تئوری که الیوت نگهبان کسی است که در پشت پرده تی وی ای قرار دارد، این دو نفر قدرت های خود را با هم ترکیب میکنند تا بتوانند الیوت را فریب دهند. این سکانس جلوه های ویژه بی نظیری دارد که با ظهور آزگارد به اوج زیبایی میرسد و البته موسیقی عالی ناتالی هولتز آنرا کامل تر نیز میکند.
با واضح تر شدن محیط و ناپدید شدن دود و گرد و خاک، باز هم با این سوال که چه کسی واقعا در پشت پرده این ماجرا ها قرار دارد رها میشویم. راز هایی که از هفته قبل ذهنمان را درگیر کرده بود و نیز فرد واقعی پشت پرده تی وی ای هنوز هم به صورت یک راز باقی مانده اند. درست است که این قسمت به سرعت بیشتری به سمت جلو پیش رفت؛ اما هنوز هم از یک نتیجه گیری کامل فاصله زیادی داریم. بله لحظات خیره کننده زیادی را در این قسمت داشتیم و در کنار پیشرفت بخش داستانی شاهد توسعه زیادی در سایر بخش ها بودیم؛ اما هنوز هم به نظر میرسد که چیز های بسیار زیادی برای قسمت آخر در هفته قبلی خواهیم داشت.
با وجود تئوری های متعددی که در سراسر فضای مجازی و سایت های اینترنتی در مورد اینکه «شخصیت بد» این سریال چه کسی است، لوکی نیز روی همان مرز باریکی در حال حرکت است که وانداویژن قبل از قسمت پایانی قرار داشت و دیدیم که در پایان بسیاری از بینندگان و طرفدارانش را ناامید کرد. امیدوارم که لوکی بتواند پایان بندی قوی تری از وانداویژن را ارائه دهد.
جمع بندی
قسمت پنجم سریال لوکی در بخش داستانی به سرعت رو به جلو حرکت میکند و همزمان موفق شده است که تعادلی عالی بین سکانس های اکشن و هیجانی و سکانس های ساکت تر ایجاد کند. در حالی که اطلاعات چندان بیشتری از پایان قسمت چهارم را به ما نمیدهد، اما این قسمت پیشرفت های چشمگیری داشته و عملکرد به مراتب بهتری نسبت به قسمت قبلی داشت و امیدواریم که با رسیدن به خط پایان و قبل از اینکه فرصت از دست برود، سوالات بی پاسخ زیادی را باقی نگذارد.
ی کم میم هم گذاشتم حال و هوا از اون رسمیت خارج بشه فعلا تا مقاله بعدی پیس
محمد اودین سان